در جبهۀ غرب خبری نیست؛ برترین فیلم جنگی سال 2022 - وبلاگ ستاره

به گزارش وبلاگ ستاره، اریش ماریا رمارک 92 سال قبل رمانی نوشت که به یکی از مهم ترین آثار ضد جنگ در ادبیات معاصر تبدیل شد. رمان در جبهۀ غرب خبری نیست دو سال بعد از نگارش، در قالب یک فیلم سینمایی عرضه شد؛ فیلمی که توانست سه جایزۀ اسکار هم برنده گردد.

به گزارش وبلاگ ستاره به نقل از فرادید، حالا بعد از نزدیک به یک قرن، ادوارد برگر کارگردان آلمانی اقتباس تازه ای از این رمان را در قالب فیلمی با همان نام به روی پرده آورده است. برگر چرخش ها و مضمون های تازه ای را نیز به داستان اضافه نموده و تصویری تازه و سرزنده از یکی از خون بارترین جنگ های تاریخ معاصر پدید آورده است.

داستان فیلم دربارۀ یک نوجوان آلمانی به نام پل باومر است که وقتی جنگ جهانی اول به اوج خودش رسیده است به همراه نوجوانانی هم سن و سال خودش به جبهه اعزام می گردد.

آن ها در لحظۀ اعزام به جبهه رویای یک پیروزی زودرس و قدم زدن در خیابان های پاریس را دارند. اما وقتی واقعیت جنگ خودش را نشان می دهد، این نوجوان ها تک تک به خاک می افتند در حالیکه هنوز چند متر هم پیشروی ننموده اند.

هیجده ماه بعد پل به همراه یک سرباز کهنه کارتر به نام کاچینسکی در شیار پر از خون و گل و لای سنگرهایشان دارند کوشش می نمایند که هر طور شده زنده بمانند و به خانه برگردند.

فیلم علاوه بر ماجرایی که در جبهه در جریان است، یک خط داستانی دیگر را هم در داخل آلمان پی گیری می نماید؛ خطی که متمرکز بر شخصیت سیاستمداری ضدجنگ به نام ارزبرگر است که دارد برای رسیدن به صلح کوشش می نماید.

در جبهه غرب خبری نیست از هر نظر فیلمی درخشان و درجه یک است و بدون تردید می گردد آن را در لیست برترین های سال 2022 جا داد. سکانس های نمادین و عمیق زیادی در فیلم هست که یکی از برترین ها در این بین سکانس اول فیلم است.

در ابتدای فیلم ما سربازی را می بینیم که در جنگ کشته می گردد، اما یونیفورمش به رختشویخانه فرستاده می گردد و دوباره به وسیله یک سرباز تازه وارد دیگر (که همان پل باومر است) مورد استفاده قرار می گیرد. این سکانس نشان می دهد که جنگ چطور می تواند به جایی برسد که ارزش یک یونیفرم از ارزش جان آدم ها بیشتر گردد.

مسیری که پل در طول فیلم طی می نماید واقعا تغییر شگفت انگیز و تاثیرگذاری را نشان می دهد. او در ابتدا با جعل امضای پدرش به جبهه اعزام شده و چشمانش پر از درخشش شوق است، اما وقتی در شیار سنگر ها برای زنده ماندن تقلا می نماید، درخشش چشمهایش جایش را به یک سردی بی روح همراه با یاس و ترس داده است.

جلوۀ بصری فیلم باشکوه و مسحورنماینده است؛ صحنه های انفجار، جسد های انباشته شده، درختان یخ زده و خلاصه هر چیزی که در قاب تصویر می بینیم ما را با خودش به درون میدان جنگی می کشاند که بسیار واقعی به نظر می رسد.

موسیقی فیلم هم چنان طنینی دارد که لرزش زمین را زیر پای خودتان احساس می کنید. وقتی در جبهۀ غرب خبری نیست را دیدن می کنید انگار در نزدیک ترین فاصلۀ ممکن با یک جنگ بی رحمانه هستید و رنج ها و ترس های آن را با پوست و استخوانتان احساس می کنید.

کارگردان: ادوارد برگر (Edward Berger)

بازیگران: فلیکس کامرر (Felix Kammerer)، آلبرشت شاچ (Albrecht Schuch)

امتیاز منتقدان (راتن تومیتوز): 93%